دنیای من
پر از دستهایست
که خسته نمی شوند
از نگه داشتن
نقاب ها…!
دنیای من
پر از دستهایست
که خسته نمی شوند
از نگه داشتن
نقاب ها…!
«شهریور» است ...
خودم «بهمن» می کشم …
دلم «تیــــــــر» …!
درگیر رویای توام، من و دوباره خواب کن
دنیا اگه تنهام گذاشت، تو من و انتخاب کن
دلت از آرزوی من، انگار که بی خبر نبود
حتی تو تصمیمای من، چشمات بی اثر نبود
خواستم بهت چیزی نگم، تا با چشام خواهش کنم
درارو بستم روت، تا احساس آرامش کنم
باور نمی کنم ولی، انگار غرور من شکست
اگه دلت میخواد بری، اصرار من بی فایدست
هر کاری می کنه دلم، تا بغضمو پنهون کنه
کی میتونه فکر تو رو، از سر من بیرون کنه
یا داغ رو دلم بزار، یا که از عشقت کم نکن
تمام تو سهم منه، به کم قانعم نکن
چشم های بسته ی تورو، با بوسه بازش می کنم
قلب شکسته ی تورو، خودم نوازش می کنم
نمی زارم تنگ غروب، دلت بگیره از کسی
تا وقتی من کنارتم، به هر چی می خوای می رسی
خودم بغل می گیرمت، پر می شم از عطر تنت
کاشکی تو هم بفهمی که، می میرم از نبودنت
خودم به جای تو شب ها، بهونه هات و می شمرم
جای تو گریه می کنم، جای تو غصه می خورم
تقدیم به صاحب چشمانی
که آرامش قلب من است،
وصدایش دلنشین ترین
ترانه ی من است،
ازبودنت برایم عادتی ساختی
که بی تو بودن را باور ندارم،
چه خوب شد که به دنیا آمدی
وچه خوب ترشدکه دنیای
من شدی
همیشه بدان که تا ابد دوستت دارم.
بـا تـو بـودن را تـصـویـر کـردم…
بـی تـو بـودن را، تـجـربـه!
ایـن بـود سـهـم مـن از رویـا تـا واقـعـیـت … !!
چه خوش خیال بودم که همیشه فکر میکردم در قلب تو محکومم به حبس ابد…
به یکباره جا خوردم وقتی زندانبان بر سرم فریاد زد:
هی…. تو… آزادی… و صدای گام های “غریبه ای”که به سلول من می آمد…!
چه فرقی میکند مهره ی سیاه باشم یا سفید
چشمانت با اولین حرکت ماتم میکند !
لبهایم خاموشند... اما ای کاش ........ غوغای درونم را میشنیدی و باور میکردی که!!!!!
"" دلتنگم ""
سلامتى اونى که توهر پيکش دنبال عشقش ميگرده
اماعشقش مزه مشروب يکى ديگه ست...
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 16
بازدید ماه : 14
بازدید کل : 13959
تعداد مطالب : 154
تعداد نظرات : 83
تعداد آنلاین : 1